چگونه هنر ما را دگرگون میکند
با فرا رسیدن پاییز، زمان طبیعی برای کند شدن، تأمل کردن و رو به درون رفتن است.
روانشناسان میگویند درگیر شدن با هنر میتواند به ما کمک کند دقیقاً همین کار را انجام دهیم.
با رشد علم جدیدی به نام زیباییشناسی عصبی (Neuroaesthetics)، پژوهشگران در حال کشف این هستند که وقتی هنر ما را تحت تأثیر قرار میدهد یا دگرگون میکند، در مغز چه میگذرد — و چگونه همین فرایند میتواند به رشد فردی، تقویت همدلی و حتی الهامبخشی برای تغییرات اجتماعی کمک کند.
گزارش اخیر سازمان جهانی بهداشت (WHO) تأکید میکند که هنر میتواند افسردگی و اضطراب را کاهش دهد، در بهبود آسیبهای روانی (تروما) مؤثر باشد، از افت شناختی پیشگیری کند و پیوندهای اجتماعی را تقویت نماید.
برای مثال، موسیقی میتواند به رشد زبان در کودکان کمک کند و به بزرگسالان پس از سکته مغزی در بازسازی مسیرهای عصبی یاری رساند.
طبق چارچوبی که توسط دکتر آنجان
چاترجی (استاد عصبشناسی، روانشناسی و معماری و بنیانگذار مرکز نورواستتیک
دانشگاه پنسیلوانیا) و دکتر اوشین وارتانیان (دانشمند روانشناس در دانشگاه
تورنتو) ارائه شده، واکنش ما به هنر از تعامل میان سه نظام مغزی شکل میگیرد:
- نظام
حسی-حرکتی (Sensory-Motor System): آنچه
را میبینیم یا میشنویم پردازش میکند، مثل رنگ یا حرکت.
- نظام
هیجانی-ارزشی (Emotion-Valuation
System): احساسات لذت و پاداش را پردازش
میکند.
- نظام
دانشی-معنایی (Knowledge-Meaning
System): از خاطرات و تجربیات ما بهره میگیرد
و به اثر هنری معنای شخصی عمیقتری میبخشد.
به بیان دیگر، هنر فقط آن چیزی نیست
که میبینیم؛ بلکه چیزی است که احساس میکنیم و به خاطر میسپاریم.
پژوهشها همچنین نشان میدهد وقتی با
هنری درگیر میشویم که برایمان معنادار است، شبکه حالت پیشفرض مغز (Default Mode Network) — که با دروننگری مرتبط است — فعال میشود.
این واکنش مغزی میتواند ما را برای خلاقیت،
الهام و کشف خود آماده کند.
پس سؤال مهم این است:
چطور میتوانیم قدرت دگرگونکنندهی
هنر را بیشتر وارد زندگی و جامعهمان کنیم؟
🎨
راههایی برای بهرهگیری از قدرت هنر 🎨
وقتی بازدیدکنندگان موزه با هم
درباره آثار صحبت میکنند و دیدگاهشان را به اشتراک میگذارند، احساس شادمانی
و ارتباط اجتماعی قویتری دارند، در مقایسه با کسانی که در سکوت و بدون گفتوگو
آثار را تماشا میکنند.
هنر از دیرباز بستری برای بیان
دیدگاههای انسانی و فعالیت اجتماعی بوده است.
در پژوهشی از «الن وینر» (دکترای
روانشناسی هنر از کالج بوستون)، افرادی که خاطرات ادبی یک مهاجر غیرقانونی را
خواندند، احساس همدلی بیشتری نسبت به مهاجران نشان دادند — مخصوصاً آنهایی
که در ابتدا دیدگاه منفی داشتند — در مقایسه با افرادی که فقط مقالهای خبری
درباره همان موضوع خوانده بودند.
اغلب افراد به هنر فرهنگ خودشان
گرایش بیشتری دارند،
اما اگر درباره داستان زندگی
هنرمند یا تکنیکهایش بدانیم، میتوانیم از آثار ناآشنا نیز لذت ببریم.
دکتر چاترجی میگوید: «زمینه و شناخت
میتواند فاصلههای فرهنگی را کاهش داده و تعصب را کم کند.»
اگر در برابر یک اثر هنری کمی مکث
کنیم، جزئیاتش را ببینیم،
به احساساتی که در ما برمیانگیزد
فکر کنیم، و به یادآوردههایش توجه کنیم،
تماشای سادهی اثر به تمرینی از
ذهنآگاهی و خودشناسی تبدیل میشود.
سالنهای سنتی هنر مثل موزهها و
اپراها همیشه برای همه افراد حس صمیمیت ایجاد نمیکنند.
با تأکید بر اینکه هیچ «درست یا
غلطی» در تجربهی هنر وجود ندارد،
میتوان به مردم کمک کرد تا به شیوهای
شخصی و معنادار با هنر ارتباط برقرار کنند.
آموزگاران و متخصصان سلامت میتوانند
در این مسیر نقش مهمی در درگیر کردن اقشار مختلف جامعه با هنر داشته باشند.
از کاهش استرس گرفته تا کمک
به بیماران سکته مغزی برای بازیابی گفتار،
تأثیر موسیقی بر مغز همچنان ذهن
دانشمندان را به خود مشغول کرده است.
پژوهشگران در حال کشف این هستند که
مغز ما ریتم، ملودی و هارمونی را چگونه پردازش میکند،
و اینکه چگونه میتوان از این عناصر
برای بهبود سلامت جسمی و روانی استفاده کرد —
در زمینههایی مثل درد مزمن،
بیماری پارکینسون، و بهبود آسیبهای مغزی.
در واقع، یک مطالعه نشان داده که
تنها ۴۵ دقیقه
درگیر شدن خلاقانه با موسیقی — بهویژه
گوش دادن فعال —
میتواند اضطراب را تا ۲۵٪ کاهش دهد.
در یکی از قسمتهای پادکست Speaking of Psychology،
خواننده مشهور اپرا رنه فلمینگ
(Renée Fleming) — که ویراستار کتاب Music and Mind: Harnessing
the Arts for Health and Wellness است —
به همراه پژوهشگر شناخت موسیقی دکتر
آنیرود پاتل (Aniruddh Patel)
دربارهی علم ارتباط میان موسیقی،
ذهن و بدن گفتگو کردند.
آنها توضیح میدهند که موسیقی چگونه
میتواند:
- رشد
کودکان را حمایت کند،
- در مدیریت
درد نقش داشته باشد،
- و
به تقویت عملکرد مغز در بیماران بهبودیافته از سکته یا آسیب مغزی کمک
کند.
این گفتگو همچنین به بررسی آیندهی ادغام
هنر در نظام سلامت، شواهد تازهی پشت موسیقیدرمانی،
و مسیرهای نوین پژوهش در این حوزهی
در حال رشد میپردازد.
✨ چگونه جرقه خلاقیت خود را پرورش دهیم
خلاقیت سوختِ نوآوری، رضایت و رشد
شخصی است.
به ما کمک میکند مشکلات را حل کنیم،
با دیگران ارتباط عمیقتری بسازیم،
و در کار و زندگیمان معنا و
انگیزه پیدا کنیم.
"خلاقیت در هستهی نوآوری قرار دارد. ما برای پیشرفت انسانیت، و همینطور برای لذت و سرگرمی، به نوآوری تکیه میکنیم.
— دکتر جاناتان اسکولر، استاد روانشناسی و علوم مغز در دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا"
به لطف پیشرفتهای تصویربرداری مغزی، روانشناسان
و عصبپژوهان امروز بهتر از همیشه میدانند خلاق بودن یعنی چه — و چطور میشود این
توانایی را تقویت کرد.
پژوهشها نشان میدهد که خلاقیت به هماهنگی
میان چند شبکهی مغزی وابسته است و همزمان سیستم پاداش مغز را فعال میکند.
هرچند بعضی افراد ذاتاً تخیل فعالتری
دارند، اما خلاقیت مهارتی قابلپرورش است : با تمرین، ذهنآگاهی و هدفگذاری میتوان
آن را رشد داد.
در ادامه، پنج روش علمی برای پرورش
خلاقیت آورده شده است:
🎯 ۱. کار کن،
نه فقط الهام بگیر.
خلاقیت فقط الهام ناگهانی نیست؛ حاصل
تمرین مداوم است.
برای نوشتن، طراحی یا حل مسئله در
کار، زمان مشخصی برای یادگیری و تجربه تعیین کن.
💭 ۲. اجازه
بده ذهنت پرسه بزند.
چیزی مثل «خیالپردازی هدفدار» را
امتحان کن — اجازه بده افکارت آزادانه حرکت کنند، اما بهسمت موضوعی که میخواهی
حلش کنی هدایتشان کن.
مدیتیشن میتواند به تقویت این
توانایی کمک کند.
🔗 ۳. ارتباطهای
دور را بساز.
در طوفان فکری، هر ایدهای را بنویس
— حتی اگر عجیب یا بیربط به نظر برسد.
تفکر واگرا
(Divergent Thinking) اغلب
منجر به ارتباطهای غیرمنتظره و ارزشمند میشود.
🌿 ۴. در دل
طبیعت قدم بزن.
زمانگذرانی در فضای باز، مخصوصاً در
فضاهای وسیع، باعث افزایش تمرکز، آزادی ذهن و خلاقیت بیشتر میشود.
🪞 ۵. دوباره
به ایدههایت سر بزن.
لحظات «آها!» هیجانانگیزاند، اما
ممکن است باعث شویم ارزش ایدههای اولیه را بیش از حد بسنجیم.
بعد از مدتی، با ذهنی تازه دوباره به
آنها نگاه کن تا بهتر و قویترشان کنی.
🎨 چه چیزی یک اثر هنری را “خوب” میکند؟
روانشناسان امروزه با روشهای علمی
به این سؤالها میپردازند تا بفهمند چرا انسانها هنر میآفرینند، چگونه آن را
تجربه میکنند، و هنر چه تأثیری بر ما دارد.
در یکی از قسمتهای پادکست Speaking of Psychology،الن وینر
(Ellen Winner)،
دکترای روانشناسی از کالج بوستون، دربارهی مفاهیم جالبی صحبت میکند:
- هنر
مفهومی باز و پویا است و در طول زمان تفسیرهای متفاوتی پیدا میکند.
- تفاوت
میان نابغه هنری (Prodigy) و
فردی که صرفاً بااستعداد است چیست.
- چرا
گاهی به سراغ آثاری میرویم که ما را غمگین میکنند،
- و
چرا آثار جعلی (Forged art) ما
را آزار میدهند، حتی اگر زیبا باشند.
وینر همچنین به ارزش درونی آموزش
هنر اشاره میکند و درباره پژوهش خود توضیح میدهد که آیا تجربهی هنر — مانند
گوش دادن به موسیقی یا خواندن رمان — میتواند ما را دوراندیشتر، فهمیدهتر و
همدلتر کند.
ترجمه از مقاله How art transforms us انجمن روانشناسی آمریکا
نظرات
ارسال یک نظر